انتقاد مجتبی راعی به روایت میرباقری از مسلمابنعقیل در «مختارنامه»
تاریخ خبر : 1389/08/22
مجتبی
راعی با نگارش یادداشتی دربارهی سریال «مختارنامه» ضمن برشمردن نکات مثبت
این سریال، به روایت داوود میرباقری از شخصیت «مسلمابنعقیل» در این
سریال تاریخی ـ مذهبی انتقاد کرد.
این
کارگردان سینما و تلویزیون، یادداشتی که در اختیار سرویس تلویزیون و رادیو
خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) قرار داده را با جملهی «به نام آنکه جان
را فکرت آموخت» آغاز کرده و بر این نکته تاکید کرده است: سریال
«مختارنامه» خوب از کار درآمده است مخارجی که بعضی به آن ایراد میگیرند
به شکلی منصفانه در آن دیده میشود و مهمتر از مخارج میرباقری کم نگذاشته
است و باید یک دست مریزاد بالا بلند تقدیم ایشان کرد؛ از آنجا که
«مختارنامه» سریال معتبری درآمده است به راحتی میشود دربارهی آن به
اظهارنظر پرداخت. وی در ادامهی این مطلب آورده
است: بازیها خوب است و چقدر آقای اصلانی، ابن زیاد خوبی شده است. دست
مریزاد! در آخرین قسمتی که دیدم همین ابن زیاد آمده بود به ملاقات هانی
که به شدت مریض بود و از قضا نمیدانست که مسلم پشت پرده با شمشیری آخته
قرار است او را بکشد و هنگام آن وقتی است که هانی آب طلب کند. اما هر چه
هانی آب طلب کرد از مسلم خبری نشد و ابن زیاد سالم رفت که به توطئههایش
ادامه بدهد. آنچه که در سریال به عنوان دلیل عدم اقدام مسلم دیدیم این بود
که مسلم عرق کرده و جلوی لرزش دستانش را نمیتوانست بگیرد و حتی تصور کرد
که حمله میکند و ابن زیاد را با یک ضربه شمشیر تمام میکند اما ابن زیاد
به هنگام مرگ میگوید (نقل به مضمون) علی با میهمانش چنین نمیکرد! و همین
تصور باعث شد مسلم بیحرکت بماند و شکار از قفس بگریزد. به خصوص با انتخاب
امین زندگانی فکر میکنیم نظر کارگردان این نبوده که مسلم یک فرد شجاع و
نترس بوده (در حالی که مختار طوری انتخاب شده که ما قضاوت کنیم که فرد
شجاعی بوده) در ادامهی یادداشت مجتبی راعی
آمده است: این نوع پرداخت دراماتیک مسائلی را به ذهن میآورد. برای اینکه
منظورم روشن شود مثالی میزنم؛ فرض کنید مسلم پشت پرده همانطور که بدون
ترس میایستاد و بعد که ابن زیاد میرفت در جواب اعتراض هانی میگفت هر
چه فکر کردم دیدم اگر مولایم حسین به جای من بودند هرگز این کار را
نمیکردند و البته ما هم قبول میکردیم، اما حالا ما فکر میکنیم مسلم
ترسیده بود و برای توجیه ترسش فکر کرد اگر او را بزنم خواهد گفت اگر علی
بود میهمانش را نمیکشت!! و این اندیشه به ذهن ما میآید که ای کاش مسلم
نترسیده بود و آن وقت مسیر تاریخ عوض میشد!! ولی اگر مسلم چنین تصور
میکرد که او را کشت و وقتی بیرون آمد کسی غیر از ابن زیاد میگفت آیا اگر
مولایت حسین بود تیغ بر میهمان میکشید؟! باز مساله فرق میکرد و میگفتیم
او نگران تاثیر عملش بر کسانی غیر از ابن زیاد است. راعی بار دیگر به ذکر مثالی
پرداخته و نوشته است: باز یک مثال دیگر آنکه، در هنگام وفات پیامبر به
محض آنکه علی(علیه السلام) از مسائل مربوط به خاکسپاری پیامبر فارغ شدند
متوجه شدند که عدهای در همین فرصت و با سرعت یک شورا تشکیل داده و یکی از
صحابه پیامبر به نام ابابکر را به جانشینی پیامبر برگزیده و بیعت هم
گرفتهاند و همه چیز را تمام کردهاند، در چنین شرایطی یکی از متنفذترین
چهرههای عرب پیشنهاد وسوسهانگیزی میدهد: میگوید اگر اراده کنی من
میتوانم ورق را به نفع تو برگردانم! و شخصیتی که از این گوینده در تاریخ
ثبت شده است نشان میدهد که میتوانست آب رفته را به جوی برگرداند اما علی
علی السلام بدون درنگ پاسخ دادند از تو خیری به اسلام نخواهد رسید و
ابوسفیان و تمام کسانی که در تحلیل مسائل به جای اخلاق پیامبر از عقل
خودشان استفاده میکنند را برای همیشه حیرتزده بر جای گذاشتند!!! ممکن
است کسی بگوید ای کاش به شکلی ضمنی میپذیرفت و بعد که حکومت به دستش
میرسید حق را اجرا میکرد و آن وقت مسیر تاریخ عوض میشد!!! نویسندهی این یادداشت در
ادامهی مطلبش آورده است: حال با دیدن این قسمت سریال این سوال برای من به
وجود آمد که آیا مسلم کاری را که از نظر اخلاق پیامبر و امام حسین
(علیهالسلام) صحیح بود را از ترس انجام نداد، یا اینکه ربطی به ترس
نداشت و به عنوان نمایندهی امام حسین (علیهالسلام) مجاز به چنین کاری
نبود! جواب آن بسیار تعیین کننده است و دو سیستم مبارزه را ایجاب میکند
که منبعث از دو سیستم اخلاقی است و مثلا با هر کدام از جوابها که به
تحلیل سیستم اخلاقی است و مثلا با هر کدام از جوابها که به تحلیل تاریخ
معاصر بپردازیم به یک نتیجهگیری میرسیم. قطعا آقای رسول جعفریان به
عنوان محقق سریال پاسخی در خور ندارد.
انتهای پیام